مقدمه:
مدل زیستی روانی اجتماعی (شکل1) که برای دهه در پزشکی و روان پزشکی به طور گسترده ای مورد استفاده بوده است، هر تغییری در این عوامل را مد نظر قرار می دهد. این مدل، بر خلاف مدل های ایستا، مدلی پویا است که بدون در نظر گرفتن علت آشکار ساز اختلال میل جنسی کم کار، نشان می دهد که این عوامل در طول زمان رخ می دهند و بر میل جنسی زنان و تعادل رابطه جنسی زوج ها تاثیر می گذارد.
برخی از عوامل حوزه زیست شناختی شامل مصرف داروهای ضدافسردگی، که تاثیر منفی بر لیبیدو و توانایی رسیدن به ارگاسم دارند، عدم تعادل انتقال دهنده های عصبی، مانند افراد مبتلا به افسردگی ماژور یا تغییرات هورمونی همراه با دوره پسا قاعدگی. عوامل نامطلوب روان شناختی و بین فردی می توانند تاریخچه سوء استفاده جنسی/جسمی ( که باعث می شود شخص میل جنسی را خطرناک ارزیابی کند)، نشانه های افسردگی، خیانت شریک عاطفی، خاطرات رابطه آزاردهنده قبلی، اختلال عملکرد جنسی شریک عاطفی، سوء مصرف موارد یا تحدید به طرد شدن باشند. عوامل فرهنگی نیز ممکن است شامل بازداری های دینی، یا آموختن این که رابطه جنسی کثیف است و نباید از آن لذت برد.
به دلیل عوامل چندگانه بالقوه که بر اختلال میل جنسی کم کار اثرگذارند، استفاده از یک ارزیابی بسیار جامع از مسائل جنسی می تواند بر آورد دقیق تری از اینکه چه چیزی عامل شروع و ادامه اختلال میل جنسی کم کار شده و می شود داشت. به علاوه، مدل زیستی روانی اجتماعی نگاه به درمان را نیز جامع تر می کند. این مدل می تواند توضیح دهد که چرا درمان های صرفا پزشکی بدون توجه به عوامل روان شناختی و درمان های روان شناختی صرف بدون توجه به عوامل زیست شناختی چرا شکست می خورند.
علاوه بر مدل زیستی روانی اجتماعی، اصل دیگر تقسیم کردن ارزیابی به عوامل زمینه ساز، آشکار ساز، نگهدارنده و عوامل بافتاری است.
عوامل زمینه ساز ممکن است یک خانم را مستعد ابتلا به اختلال میل جنسی کم کار کند. این ممکن است شامل مسائل مرتبط با تصویر بدنی، جراحی های نواحی جنسی در کودکی، مسائل مرتبط با دلبستگی، تربیت با محدودیت، رابطه های خانوادگی آشفته و تجربیات اولیه تروماتیک و اطلاعات ناکافی در خصوص مسائل جنسی است. عوامل آشکارساز آن هایی هستند که ماشه چکان شروع اختلال اند و ممکن است شامل یک داروی جدید، جراحی، روشن شدن خیانت، مشکلات با ناباروری، تروما، تأثیرات روان شناختی یک بیماری یا درمان آن (مانند جراحی تخلیه سینه) و/یا آشفتگی رابطه عاطفی. عوامل نگهدارنده می توانند حضور یک نشانه را تقویت کنند. مانند اضطراب عملکرد، احساس گناه، اختلال روان پزشکی، اختلاف در رابطه عاطفی، از دست رفتن جذابیت بین دو شریک عاطفی، ترس از صمیمیت، تصویر خود آسیب دیده، پیش نوازی محدود و مهارت ارتباطی ضعیف. در نهایت، عوامل بافتاری نظیر تلاش های اخیر برای بارداری، خستگی ناشی از کار تمام وقت، بزرگ کردن کودک و خانه داری است.
مدل زیستی روانی اجتماعی تمام جنبه های مرتبط با میل جنسی کم کار و مشابه نظیر اختلال برانگیختگی، عدم رسیدن به ارگاسم و مشکلات درد را با شیوه ای منطقی می سنجد. این ارزیابی کوششی مشارکتی بین بالینگر و مراجع است که منجر به پیشرفت مراجع در تصمیم گیری مشارکتی می شود. اما در اینجا تاکید بر عوامل روان شناختی، بین فردی و فرهنگی/بافتاری است.
روان درمانی/سکس تراپی برای اختلال میل جنسی کم کار
از نظر تاریخی زنان مبتلا به اختلالات عملکرد جنسی با روش های روان تحلیل گری درمان می شده اند. به غیر از گزارش های موردی، اطلاعات آزمایش های سیستماتیک یا با مقیاس بزرگ وجود ندارد.
در دهه 1960 و 1970 مسترز و جانسون از طریق کارکردن با زوج ها برای غلبه بر موانع رفتاری و روان شناختی خاصی که از عملکرد جنسی نرمال جلوگیری می کنند در درمان مشکلات جنسی انقلابی به پا کردند. آن ها درمان دو هفته ای بسیار ساختار یافته ای ارائه کردند که شامل تیم های درمانی شامل مردان و زنان بود. جنبه های مختلف درمان آن ها شامل معاینه جسمی، گرفتن تاریخچه، روان درمانی فردی و زوج درمانی و تجویز تکالیف رفتاری، مانند تمرکز بر حس بود. مسترز و جانسون بر اساس قضاوت بالینی، یک گزارش در انتهای درمان و یک گزارش پی گیری 5 ساله ارائه کردند. آن ها موفقیت شگفت آور 72% تا 98% اختلالات عملکرد جنسی زنانه را گزارش کردند و فقط 5% افراد پس از از 5 سال عود اختلال نشان دادند. به طور کلی عامل مرکزی کار مسترز و جانسون تجویز تمرکز حسی و مجموعه ای از تمرین های درجه بندی شده حس کردن نوازش بود. در رویکرد زوج-محور، اهداف درمان تمرکز حسی کاهش اجتناب از حس نوازش یا فعالیت جنسی و اضطراب مرتبط، بهبود تعامل جنسی بین شریک های عاطفی و افزایش صمیمیت از طریق معرفی مجدد تدریجی جنسی است.
تمرین ها ممکن است با نوازش کردن غیر جنسی آغاز شده و پس از موفقیت در هر مجموعه از تمرین ها به سمت نوازش جنسی و در نهایت دخول منتهی شود.
سکس تراپی مدرن گسترش یافته کارها مسترز و جانسون است که از تکنیک های اختصاصی برای حل مشکلات جنسی، میل، برانگیختگی، ارگاسم و درد استفاده می کند. به طور کلی سکس تراپی درمانی کوتاه مدت (حدود3 ماه) که به شیوه های درمان فردی، زوجی و گروهی قابل اجراست، می باشد. تصمیم اینکه کدام شیوه مناسب است، بر حسب مشکل هر مراجع مشخص می شود.
رویکردهای درمان شناختی رفتاری در دهه 1980 بسیار غالب بودند. درمان شناختی رفتاری بر شناسایی و تغییر رفتارها (مانند اجتناب از فعالیت جنسی) و شناخت ها (مثل انتظارات غیر واقعی) که با میل جنسی کم در زنان در ارتباط اند تمرکز می کند. به دلیل شیوع خطاهای شناختی در میان زنان مبتلا به اختلال میل جنسی کم کار در زمان فعالیت جنسی، به کار بستن استراتژی های چالش شناختی مانند: شناسایی، چالش کردن و جایگزین کردن افکار غیرمنطقی) بخش اصلی سکس تراپی شناختی رفتاری است. آموزش نیز مؤلفه ای مهم در درمان شناختی رفتاری است که به زوج/خانم کمک می کند متوجه شوند دقیقا چه میزان از تحریک اروتیک و جسمانی برای میل جنسی و برانگیختگی اشان نیاز است. تکنیک های ذهن آگاهی نیز توسط بروتو و همکارانش وارد درمان شناختی رفتاری شد. ذهن آگاهی ریشه در تمرین های مدیتیشن بودایی دارد که تمرکزش بر بودن در زمان حال و آگاهی حسی بدنی بدون قضاوت است. درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی به طور خاص می تواند به زنانی کمک کند که ارتباط بین برانگیختگی روانی و جسمی اشان متصل نیست.
خروجی روان درمانی/سکس تراپی
غالب مطالعات خروجی روان درمانی به دلیل استفاده از گروه گواه کوچک یا استفاده از شیوه های سنجش نامعتبر، ناقص اند. مطالعات نشان می دهند سکس تراپی برای بهبود میل جنسی به خصوص زمانی که پیروی از تمرین های پیشنهادی بالا باشد تا حد متوسطی مؤثر است. به طور کلی میزان تاثیر گذاری (در تحقیقات کنترل نشده) درمان بین 52% و 74% می باشد. برای خانم با رضایت از رابطه پایین، بهبود عملکرد جنسی به تنهایی ممکن است برای بهبود رنج جنسی اش کافی نباشد. بنابراین تمرکز بر بهبود صمیمیت در رابطه عاطفی می تواند قدم اول مهمی برای یک زن با میل جنسی کم و به طور همزمان کیفیت پایین رابطه باشد. در هر حال زوج درمانی به تنهایی، بدون سکس تراپی همراه با آن، ممکن است برای بهبود میل جنسی زنان کافی نباشد.
تلفیق روان درمانی در درمان های چندوجهی برای اختلال میل جنسی کم کار
ترکیب مداخلات پزشکی و روان درمانی ماهیت گسترده مدل زیستی روانی اجتماعی است. در مردان با اختلال نعوظ و انزال زودرس، درمان ترکیبی باعث بهبود سریع تر نشانه ها، افزایش کارایی، افزایش رضایت از درمان و رابطه و کاهش قطع درمان مراجعین می شود. تا به امروز مطالعه ای برای درمان ترکیبی اختلال عملکرد جنسی زنانه انجام نشده است. به هرحال ترکیب درمان های دارویی کنونی با مداخلات روان شناختی احتمالا تاثیر مثبت دارو درمانی را افزایش می دهد.
نتیجه گیری
یک مدل زیستی روانی اجتماعی درمان و سبب شناسی را تشکیل می دهد. اما باید بیان کرد که اندازه هر عامل همواره یکسان نیست. برخی زنان از گزینه های روان درمانی نفع بیشتری می برند، برخی از گزینه های دارویی و برخی از ترکیب این دو. ارزیابی دقیق علل زیربنایی روان شناختی، بین فردی و فرهنگی می تواند بهترین رویکرد باشد.